یارانه انرژی با اهداف مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی توسط دولت ها تخصیص داده میشود. میزان یارانه اعطایی بر حامل انرژی، برابر با تفاوت قیمت فروش به مصرف کننده و قیمت تعیین شده حامل است، و از آنجا که این جریان مالی در سراسر زنجیره ارزش تولید گاز وجود دارد، لازمه اصلاح یارانه انرژی، استقرار یک نظام قیمت گذاری کارآمد است. یک نظام قیمت گذاری کارآمد، با توزیع مناسب منافع و ریسک بین بازیگران و از طریق مکانیزم های انگیزشی حاصل از آن، شرایط لازم جهت حفظ پایداری سیستم انرژی کشور را مهیا میسازد. با ثبت رکوردهایی مثل مصرف ۶۰۰ میلیون متر مکعب گاز در روز در زمستان امسال، از یکسو شاهد رشد فزاینده مصرف و از سوی دیگر محدودیت های موجود در توسعه میادین و افت تولید آنها هستیم و حتی ممکن است به زودی شاهد مشکلات جدی در تامین گاز باشیم.
قیمت گاز طبیعی بر خلاف کالایی مثل نفت که قیمتی جهانی و مشخص دارد، به صورت منطقه ای و از طرق مختلفی تعیین میشود. پرسش زیربنایی در تعیین مکانیزم قیمت گذاری، به نحوهی به تامین منافع بازیگران مختلف میپردازد، به گونه ای که اهداف سیاستی مانند حفظ سرمایه گذاری در این صنعت سرمایه بر و همچنین حفظ روند تامین انرژی و امنیت انرژی در طرف عرضه و مواردی مثل استفاده بهینه در طرف تقاضا احصا گردد.
در حال حاضر، ملموس ترین اثر تغییرات قیمت بر رفتار بازیگران در حوزه انرژی در بازار نفت مشهود است، به طوریکه بسیاری از پروژهه ای حاضر با قیمت های فعلی دیگر صرفه اقتصادی ندارند و همین امر بر آینده این صنعت اثرات قابل توجهی خواهد گذاشت. به دلایلی از این دست، در دوره های زمانی مختلف، کشورها بسته به اهداف و شرایط خود، نظام های قیمت گذاری مختلفی را طراحی و پیاده سازی کردهاند و به مرور با تغییراتی سعی در بهبود این مکانیزم ها جهت تحقق اهداف سیاستی خود داشته اند. در ادامه مروری بر مکانیزم های قیمت گذاری موجود در دنیا و ویژگی های هرکدام خواهیم داشت.
بازار گاز رقابتی
در این نظام قیمت گذاری، قیمت بر مبنای عرضه و تقاضای ایجاد شده بین بازیگران تعیین میشود. این بازار میتواند در بخش بالادست و یا پایین دست شکل بگیرد ولی در بخش انتقال به دلیل انحصار طبیعی موجود چنین امکانی وجود ندارد. قراردادها در این موارد نه به صورت کوتاه مدت و با قیمت ثابت بلکه به صورت بلندمدت ولی با تعدیلات در بازه های زمانی مشخص انجام میشود. یک نوع خاص از این مدل، انحصار دو طرفه (Bilateral monopoly) است. معمولاً یک خریدار بزرگ و یک فروشنده بزرگ در طرفین بازار قرار دارند که تحت آن قیمتی ثابت در یک بازه زمانی تعیین میشود. در این شرایط معمولاً، حداقل در یک طرف بازار یک انحصار کامل وجود دارد و معمولا انحصارگر هم یک شرکت دولتی است.
از جمله مزیت های روش تعیین قیمت بر اساس عرضه و تقاضا، تلاش بازیگران سمت عرضه جهت حداقل سازی هزینه تولید و اتلاف، و تغییر رفتار مصرف کنندگان در جهت بهینه سازی مصرف، براساس سیگنال های قیمتی دریافتی توسط هر یک از بازیگران است.
قیمت گذاری براساس قیمت کالای نهایی
قیمتگذاری در این روش بر مبنای قیمت فروش محصول نهایی تعیین میشود. کالای نهایی میتواند ورودی به پتروشیمی ها باشد یا براساس قیمت صادرات گاز خام تعیین شود. ورود نوسانات قیمت ارز در کنار نوسانات قیمت کالای نهایی در این روش، به تنهایی مشکلات زیادی را جهت پیاده سازی آن برای ذینفعان ایجاد میکند، به خصوص که عمدهی تجربیات جهانی، مانند تجربه روسیه، به دلیل تفاوت قیمت داخلی و قیمت جهانی در کنار نوسانات مذکور با شکست مواجه شده است.
قیمتگذاری دستوری
در این روش قیمت ها توسط تنظیم گر به صورت از پیش تعیین شده به فروشندگان تحمیل میشود. مرسوم ترین زیردسته این روش قیمت گذاری بر مبنای هزینهی تمام شده است. برای اجرای این روش نیاز است تا یک نهاد نظارتی، با محاسبه هزینهی تمام شده و صحت سنجی آن قیمت گاز را تعیین و تنظیم گر میتواند صرفاً قیمت را برابر با هزینه تمام شده تعیین کند یا با لحاظ یک حداقل سود مشخص در قالب IRR، قیمت تعیینی را قدری بالاتر از سطح هزینه تمام شده مشخص کند. در مواردی، این قیمتگذاری دستوری مستقل از هزینهی تمام شده و برمبنای اهداف سیاسی و اجتماعی تعیین میشود که در نتیجه میتواند بالاتر یا پایین تر از هزینه تمام شده باشد. یک زیرمجموعه این روش که معمولاً بین شرکت های دولتی رخ میدهد فروش گاز با قیمت ناچیز یا تقریباً برابر با صفر به خریدار است.
در حالت هزینه تمام شده عمدهی چالش نحوهی محاسبه هزینه ها و نظارت بر آنهاست که چالش های بسیاری را به همراه دارد، و در حالات دستوری با اهداف سیاسی-اجتماعی، چون عمدتاً تغییرات قیمت متناسب با رشد هزینه ها و سایر عوامل موثر بر قیمت تغییر نمیکنند، شاید نه در کوتاه مدت ولی قطعاً در بلندمدت تبعات جدی برای صنعت و مصرف کنندگان به همراه دارد.
تعدیل با قیمت نفت
یکی از روش هایی که در نگاه اول به عنوان راهکار به ذهن میرسد، اتصال قیمت گاز به قیمت نفت یا سوختهای جایگزین است. در کشورهای مختلف، تجربه هایی از پیاده سازی و اجرای سیستم های قیمت گذاری با روابط ریاضی متفاوت موجود است. به دلایل مختلفی ازجمله واگرایی های قیمتی بین این کالاها و همچنین عدم جانشینی کامل آنها، این دست روش ها، به مرور در حال کنار گذاشته شدن هستند و نهایتاً به عنوان مکمل، به عنوان جزیی در سایر روشها، استفاده میشوند.
روش های ترکیبی
در برخی موارد روش های فوق به صورت ترکیبی مورد استفاده قرار میگیرد. به این صورت که برای مثال قیمت تابعی از قیمت هابهای دنیا، قیمت کالای جایگزین و شاخص هایی مثل تورم به صورت همزمان تعیین میشود.
در مجموع، آمارهای اتحادیه بین المللی گاز در سال ۲۰۱۹ نشان میدهد، عمدهی کشورهای دنیا بنابر تجربیات ناموفق خود در پیاده سازی نظام های قیمت گذاری دستوری، در حال حرکت به سمت نظام های قیمت گذاری پویاتر هستند. نظام قیمت گذاری کارآمد لازمه کارکرد مناسب صنعت گاز و همچنین تخصیص مناسب یارانه انرژی در این بخش است. روند مصرف و تولید گاز طبیعی و پیش بینی های موجود، همچون زنگ هشداری لزوم تجدید نظر در نظام قیمت گذاری در این بخش و اصلاح آن را به ما گوشزد میکند.
منبع: ایبِنا
علیرضا رسولی (کارشناس اقتصاد انرژی)