به گزارش خبرنگار ایبِنا، در طول چهار دورهی قبلی جام جهانی برد یک تیم آسیایی در برابر تیمهای قدرتمند غربی بیشتر چیزی شبیه به یک شوخی بوده است. پس از جنگ اوکراین، اتحاد کشورهای آسیایی برای استقلال از کشورهای غربی و انتقال قدرت از غرب به شرق شکل گرفته است. این اتحاد، نه برای ایجاد یک هژمونی، بلکه برای رفع فاصله ایجاد شده در میزان رفاه و توسعه و همچنین رفع نابرابری قدرت بین غرب و شرق است. بنظر میرسد جهان در حال تغییراتی بزرگ است.
پایان هژمونی از نوع فوتبالی
جامجهانی فوتبال برای تمام کشورهای جهان همیشه مسئلهای بسیار مهم بوده است و تمام کشورها برای پیروزی و قهرمانی در این مسابقات بسیار تلاش و هزینه میکنند. کشورها با پیروزی در این مسابقات به نوعی قدرت یکدیگر را به رخ رقبا میکشند.
در جریان برگزاری مسابقات جام جهانی، تیم ملی ژاپن روز گذشته در برابر تیم ملی آلمان به برد دو بر یک رسید. نتیجهای که از آن به عنوان دومین شگفتیسازی تیمهای آسیایی در جام جهانی فوتبال یاد میشود. باخت آلمان از ژاپن در حالی بود که در تمام پنج دوره قبلی جامجهانی، آلمان جزو چهار تیم مرحله نیمه نهایی جام جهانی بوده است. پیش از این نیز عربستان تیم ملی آرژانیتن را شکست داد و این دو مسابقه نشان از این دارند که تیمهای آسیایی در این دوره مسابقات جام جهانی با قدرتی فراتر از دورههای قبلی به مسابقات آمدهاند.
قدرت نمایی تیمهای آسیایی در مقابل تیمهای قدرتمند غربی نشانههایی از تغییر هژمونی را دارد که در فوتبال نمایان شده است.
هند پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا
براساس آمارهای منتشرشده از سوی صندوق بینالمللی پول در سپتامبر ۲۰۲۲ هند با تولیدناخالص داخلی ۳.۵ هزار میلیارد دلاری خود به پنجمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شد.
در حال حاضر هند پس از آمریکا، چین، ژاپن و آلمان درحالی در جایگاه پنجم قرار گرفتهاند که تا چند ماه پیش، انگلیسیها در آن جایگاه قرار داشتند. کمتر از یک دهه قبل هند در میان اقتصادهای بزرگ، در رتبه یازدهم بود. پیشبینی تحلیلگران این است که هندیها تا سال ۲۰۳۰، به سومین اقتصاد بزرگ جهان (پس از چین و آمریکا) تبدیل خواهند شد.
پیش از این در میان پنج اقتصاد بزرگ دنیا از نظر تولید ناخالص داخلی سه کشور غربی و دو کشور شرقی حضور داشتند که با این تغییر در حال حاضر سه کشور شرقی در میان پنج کشور برتر از نظر تولید ناخالص داخلی قرار دارند. این مسئله نیز نشانههایی از انتقال قدرت از غرب به شرق در آیندهای نزدیک دارد.
انتقال قدرت از شرق به غرب با اتحاد شرقیها
گلوبال تایمز در گزارشی آورده است: امروزه، در قرن بیست و یکم، مناقشه روسیه و اوکراین، جنگ نظامی، سیاسی، دیپلماتیک، مالی و اقتصادی بین آمریکا، غرب و روسیه را به راه انداخته است که در سراسر جهان گسترش یافته و تأثیر جدی بر توسعه بسیاری از اقتصادهای نوظهور داشته است.
مناقشه روسیه و اوکراین محصول تغییرات ژئوپلیتیک اروپاست. همچنین محصول تاریخی «حوزه نفوذ» و «تقابل گروهی» است.
رئیس کمیسیون اروپا در سخنرانی خود در پارلمان اروپا در استراسبورگ که در ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد، گفت: "بیایید خیلی واضح بگوییم: در اینجا چیزهای زیادی در خطر است. نه فقط اوکراین، بلکه کل اروپا و کل جهان. " و در پایان؟ این خواهد بود "پوتین شکست خواهد خورد و اروپا پیروز خواهد شد. "
این لفاظی که کاملاً نمایانگر غرب است، حاکی از حس برتری اروپاست، اینکه جنگ اروپا جنگ جهانی است، راه حل جنگ اروپا راه جهان است و تنها در صورت پیروزی اروپا، جهان برنده است.. این نشان دهنده نوعی هژمونی غربی است. کسانی که به من تعظیم میکنند موفق میشوند و آنها که مقاومت میکنند نابود خواهند شد.
به همین دلیل است که غرب با سازمان همکاری شانگهای (SCO) مقابله میکند. در گزارشها و تحلیلهای اخیر رسانههای غربی از نشست سران سازمان همکاری شانگهای که در تاریخ ۱۵ تا ۱۶ سپتامبر در سمرقند ازبکستان برگزار شد، آنچه میبینیم این است که غرب بیشتر به این موضوع علاقه دارد که کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای به دلیل تنوع سیاستها و فرهنگها، اختلافات زیادی با یکدیگر دارند.
بر اساس منطق ترکیب گروههای غربی، کشورهایی با ارزشها، نظامهای سیاسی متفاوت، ترکیبهای قومی مختلف و باورهای متفاوت نمیتوانند کنار هم بنشینند و به نظر افراطی آنها، در چنین وضعیتی حتماً «برخورد تمدنها» رخ میدهد و یک طرف سعی در تضعیف دیگری یا به کرسی نشاندن سخن خود دارد که در این صورت نتیجهای حاصل نمیشود.
اما سازمان همکاری شانگهای چنین پلتفرمی را دقیقاً به این دلیل ساخته است که اعضای آن متفاوت هستند. میتوانیم کنار هم بنشینیم، زمینههای مشترک و منافع مشترک پیدا کنیم، همکاریها را تقویت کنیم، اعتماد متقابل را گسترش دهیم و مشکلات مشترک را حل کنیم یا شرایطی را برای حل چنین مشکلاتی ایجاد کنیم.
تفاوت اساسی بین سازمان همکاری شانگهای و سازمان بلوکی مانند ناتو در این است که اولی حوزه نفوذ را دنبال نمیکند و هیچ شخص ثالثی را به عنوان دشمن نمیپذیرد. با این حال کمتر درگیر تشکیل هر گونه اتحاد ایدئولوژیک یا اتحاد نظامی است.
مناقشه روسیه و اوکراین البته تأثیر قابل توجهی بر صلح جهانی خواهد داشت، اما گسترش آن به یک مشکل جهانی و مشارکت همه جهان در حل آن، خط کشی و طرفداری، حل مشکل نیست، بلکه بیشتر کردن آن است. در این صورت توقف جنگ دشوار است به بیان جدی تر، چنین اقداماتی آتش جنگ را دامن میزند.
در نگاهی متفاوت به مسئله، گرچه جنگ اوکراین بی شک مصیبتی برای جهان به شمار میرود، اما از طرفی یک مشکل بزرگ را هم حل میکند. یعنی برتری جویی غرب نسبت به شرق که سالهاست ادامه پیدا کرده و غرب سالهاست که با هژمونی شکل گرفته به دنبال دیکته کردن سیاستهای خود و دخالت در مسائل شرق است.
اتحاد کشورهای شرقی و ایجاد روحیه تثبیت قدرت موجب شده تا کشورهای شرقی به فکر استقلال از غرب بیافتند و خود برای توسعه کشور و منطقه خودشان تصمیم بگیرند.
نتیجه چنین اقدامی بیشک تعادل قدرت میان شرق و غرب و از بین رفتن هژمونی غرب را در آینده در پی خواهد داشت؛ بنابراین شرق با افقی تازه و روشن از آینده رو به رو شده است و کشورهای شرقی با تلاش مضاعف خود برای ایجاد توسعه و رشد اقتصادی به دنبال ایفای نقش خود در این جریان هستند.