
به گزارش ایبنا؛ در دهههای اخیر، چین بیش از هر کشور دیگری توانسته صنعت خود را به شکلی ساختاریافته و نظاممند توسعه دهد.در قلب این جهش صنعتی، یک رویکرد منحصربهفرد و مهندسیشده قرار دارد، ایجاد وزارتخانههای تخصصی برای هر بخش از این صنعت.
این رویکرد، برخلاف مدلهای لیبرالی رایج در غرب، کاملاً متمرکز و دولتی بوده است؛ شبیه به مونتاژ یک دستگاه عظیم که قطعه به قطعهاش با وسواس کنار هم قرار گرفته تا در نهایت، قدرتی مهارناپذیر در صنعت جهانی شکل گیرد.
یک مسیر ساختاریافته از ابتدا
همهچیز در اوت ۱۹۵۲ آغاز شد، زمانی که دولت تازهتأسیس جمهوری خلق چین تصمیم گرفت برای هدایت صنعتیشدن کشور، «وزارت اول ماشینسازی» را ایجاد کند.این نهاد، مغز متفکر توسعه ماشینآلات سنگین، تجهیزات برقی، وسایل نقلیه و ابزارآلات بود. چیزی شبیه وزارت صنایع سنگین در شوروی، اما با انعطافپذیری بیشتر و نگاه توسعهگرایانه به آینده.بهمرور، دولت چین متوجه شد که نمیتوان همه بار سنگین توسعه صنعتی را بر دوش یک وزارتخانه گذاشت. بنابراین، ساختار تفکیکی تازهای شکل گرفت.
وزارت دوم برای انرژی هستهای، وزارت سوم برای صنایع هوایی، وزارت چهارم برای الکترونیک، پنجم برای مهمات، ششم برای کشتیسازی، هفتم برای فضا و هشتم برای ترکیب اهداف کشاورزی و ماشینآلات.
هر صنعت، یک دولت در دولت
چین بهجای واگذاری امور صنعتی به بازار آزاد یا شرکتهای خصوصی، ساختارهای دولتی موازی با اهداف خاص ایجاد کرد.این ساختارها، نه صرفاً نقش نظارتی، بلکه وظیفه طراحی، ساخت، تولید، تحقیق و توسعه را نیز بر عهده داشتند.وزارت چهارم، به عنوان نمونه، در دهه ۱۹۶۰ تمرکز خود را صرف توسعه زیرساختهای الکترونیکی کرد؛ پایهای که بعدها بستر توسعه غولهایی، چون Huawei و ZTE شد.
در وزارت سوم، که به صنعت هوانوردی اختصاص داشت، هزاران مهندس جوان در شهرهای صنعتی شمال چین آموزش دیدند تا نسل اول جتهای نظامی چینی را طراحی کنند؛ محصولاتی که امروز در مانورهای دریای جنوبی چین پرواز میکنند.
راهحل بوروکراتیک برای چالشهای فناورانه
اما تکثر وزارتخانهها خود به مسئلهای تبدیل شد. در اواسط دهه ۱۹۸۰، دولت چین متوجه شد که بسیاری از این وزارتخانهها بهطور موازی به دنبال تولید تجهیزاتی مشابه هستند. مثلاً یک فناوری الکترونیکی هم مورد نیاز وزارت فضایی بود و هم وزارت صنایع دفاعی. پاسخ دولت، تشکیل کمیسیون ملی ماشینسازی در سال ۱۹۸۶ بود. هدف، ایجاد شفافیت، اشتراک فناوری، حذف همپوشانی، و سرعتبخشی به تولید. این نهاد، بهنوعی مثل یک برج مراقبت در فرودگاه صنعتی چین عمل کرد؛ مسیرهای عبور صنایع را همراستا کرد و از تصادفهای نهادی جلوگیری نمود.
از سیاست صنعتی تا استراتژی ملی
وقایع پس از آن نشان داد که این سیاست تمرکزگرایانه نهتنها مانع نوآوری نشد، بلکه آن را تسریع کرد.بسیاری از تجهیزات پیچیده در صنایع نظامی، فضایی و حتی کشاورزی در دهههای بعد، حاصل همکاریهای بینوزارتی و تبادل تخصص میان این نهادهای صنعتی بود. در دهه ۲۰۱۰، زمانی که چین برنامه «ساخت چین ۲۰۲۵» را کلید زد، ریشههای موفقیت این استراتژی در همان وزارتخانههای دهههای پیشین نهفته بود.چین امروز نهفقط کارخانه جهان، بلکه آزمایشگاه آن است؛ از هواپیماهای بدون سرنشین گرفته تا توربینهای بادی، همه و همه میراث همان مهندسی نهادی بیسروصدایی است که دههها پیش آغاز شد.
بازآفرینی قدرت با برنامه
اگرچه بسیاری از این وزارتخانهها تا دهه ۱۹۹۰ ادغام یا منحل شدند، اما اثرشان هنوز در ساختار اقتصادی چین باقی است. مدیران صنایع بزرگ امروز چین از صنایع دفاعی تا خودروسازی عمدتاً پرورشیافتگان همین وزارتخانهها هستند.در نهایت، آنچه چین را در صنعت بهجایگاه امروز رسانده، نه فقط اراده سیاسی، بلکه صبوری در نهادسازی، برنامهریزی بلندمدت و تفکیک دقیق وظایف بوده است.در جهانی که بسیاری از کشورها هنوز درگیر تعریف "وزارت صنعت" هستند، چین از دههها پیش، برای هر زیربخش صنعت خود، دولت مخصوص خودش را ساخته بود.
منبع: فارس