پیش تر طی نوشتاری که در همین ستون در ایبِنا منتشر شد به تصوری که به اشتباه درباره تفاوت نداشتن محصولات و خدمات مالی در بانکداری اسلامی و متعارف ممکن است پدید آید پرداخته شد و علت اصلی آن خلط میان «شکل» و «کارکرد» بیان گردید. یکی از دلایل شکلگیری این تصور، وجود پیچیدگی در برخی مفاهیم و موضوعات بانکداری اسلامی و نحوه تبیین آن از سوی اندیشمندان و فعالان این حوزه است. این امر بهویژه در مواجهه با افراد غیرمسلمان که آشنایی کمتری با مبانی و اصول شریعت اسلام دارند، بیشتر به چشم میخورد.
از آنجا که عموم مردم از دانش تخصصی فقهی کافی برخوردار نیستند، ممکن است به سادگی نتوانند تشخیص دهند که آیا یک معامله منطبق با شریعت است یا خیر؟ از این رو ممکن است بدون توجه به پشتوانه نظری و مبانی فکری در مسائل فقهی و شرعی، با دید اغراقآمیز به ممنوع یا مجاز بودن برخی معاملات بانکی بنگرند و گاه حتی برخی کمکاریها و مشکلات عادی مربوط به نظام بانکی را ناشی از بانکداری اسلامی بدانند. از این رو ممکن است چنین گزارههایی را بشنویم یا بخوانیم: «فلان بانک به اصطلاح اسلامی نرخ سود بالایی میدهد و ربا است، پس چه فرقی با بانک غیراسلامی دارد؟»؛ «البته ناگفته پیداست که بین مسائل و موضوعات نظری در بانکداری اسلامی و اجرای درست آن در مقام عمل باید تفکیک قائل شویم.
کسب دانش تخصصی فقهی کاری دشوار و زمانبر است و شاید عموم مردم وقت یا توانایی کافی برای کسب آن نداشته باشند. همچنین کاربرد اصطلاحات و تعابیر فنی (و در بسیاری موارد به زبان عربی) از سوی متخصصان این حوزه گاه موجب میشود تا عامه مردم با موضوعات آن ارتباط کافی برقرار نکنند. بنابراین عدم آگاهی و نبود ادراک کافی نسبت به موضوعات مرتبط با بانکداری اسلامی موجب میشود تا برخی تصورات اغراقآمیز از سوی عوام و گاه حتی خواص درباره آن مطرح شود.
رفع این تصور و ایجاد ادراک درست درباره بانکداری اسلامی مستلزم اقداماتی است که میتواند تا حدی به حل مشکل کمک کند. یکی از مهمترین اقداماتی که میتواند نقش موثری در این زمینه داشته باشد، فرهنگسازی و اطلاعرسانی درباره این موضوعات از مقاطع تحصیلی پایینتر است. در واقع این اعتقاد در بین پیشینیان ما وجود داشته که پیش از ورود به عرصه تجارت و کسبوکار با مباحث فقهی مربوط به آن آشنا میشدند. ولی با افزایش تنوع و تکثر علوم و پدید آمدن ساختارهای آموزشی جدید و گاه غلط در جوامع اسلامی، اینگونه مسائل کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از این رو ممکن است برای مثال فردی تا مقاطع عالی در یک رشته تخصصی تحصیل کند، ولی آشنایی بسیار اندکی حتی با مسائل فقهی مرتبط با رشته خود داشته باشد. از این رو اگر زمانی به مسئلهای شرعی درباره کسبوکار خود برخورد کند، درک آن برایش دشوار خواهد بود و حتی ممکن است موضع منفی نسبت به آن بگیرد یا حتی ضرورتی برای درک آن احساس نکند.
بنابراین به نظر میرسد نباید دانش بانکداری و مالی اسلامی را منحصر به یک جامعه محدود فقهی یا مالی کرد، بلکه باید به عنوان یک موضوع عمومی در سطح اقشار مختلف جامعه مطرح و در رابطه با آن از سنین پایینتر فرهنگسازی شود. در واقع بانکداری و مالی اسلامی را نباید همچون برخی علوم مانند پزشکی، به قدری تخصصی کرد که درک مفاهیم و موضوعات آن برای همگان دشوار شود و باید افراد بدون داشتن پیشوند «دکتر»، «استاد» و امثال آن نیز بتوانند دست کم، برخی مسائل مهم مانند لزوم پرهیز از ربا، اطلاع از انواع قراردادهای اسلامی و غیره را تشخیص دهند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که اندیشمندان و فعالان عرصه بانکداری اسلامی نیز باید مسائل و مفاهیم را به سادهترین شکل ممکن و با کمترین استفاده از اصطلاحات تخصصی مطرح کنند تا فهم آن برای عموم جامعه آسان باشد و دچار کژاندیشی یا سوء تفاهم در این زمینه نشوند و در نتیجه تصور درستتری درباره بانکداری اسلامی داشته باشند.
رسول خوانساری
منبع: ایبِنا