به گزارش ایبِنا؛ در اقتصاد سه نرخ از اهمیت بسیاری برخوردارند و تقریباً با بررسی این سه نرخ، می توان کلیاتی از یک اقتصاد را به دست آورد. این سه نرخ عبارتند از: نرخ رشد اقتصادی، نرخ بیکاری و نرخ تورم.
دو نرخ بیکاری و تورم اما برای مردم از اهمیت بیشتری برخوردار است، چون اولا روزانه افزایش و کاهش آنها را حس می کنند و ثانیا تغییرات آنها می تواند بر زندگی شان بسیار تاثیرگذار باشد. از همین رو و با توجه به اهمیت این دو نرخ، در ابتدای دهه ۷۰ میلادی، آرتور اوکان با استفاده از این دو نرخ اقتصادی، شاخصی به نام شاخص فلاکت را به وجود آورد. این شاخص همانگونه که از نامش و روش محاسبه اش پیداست، بیانگر اتفاقات مثبت و امیدوارکننده در اقتصاد نیست.
در سال های بعد اقتصاددانانی نظیر روبرت بارو، استیو هنک، کارستن هیوق و هینز ولش با اضافه کردن متغیرهای دیگری نظیر نرخ ناخالص داخلی، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه، نرخ بهره و نرخ تورم مسکن سعی نمودند، نحوه محاسبه شاخص فلاکت را کامل تر و دقیق تر کنند.
از آنجایی که با افزایش میزان شاخص فلاکت، رفاه جامعه مستقیم تحت تاثیر قرار می گیرد؛ بنابراین می توان این شاخص را یکی از مهم ترین معیارهای سنجش عملکرد دولت ها و بقای آنان نیز در نظر گرفت. هر چه مقدار عددی این شاخص کمتر باشد، رفاه مردم بیشتر است و این نشان دهنده عملکرد مناسب تر دولت هاست و برعکس هر چه مقدار عددی این شاخص بیشتر باشد، به این معناست که سطح رفاه مردم کاهش یافته و در نتیجه عملکرد دولت ها در اینگونه مواقع زیر سوال خواهد رفت.
شاخص فلاکت در این سال ها افزایشی بوده یا کاهشی؟
نمودار زیر شاخص فلاکت را از سال ۱۳۷۶ تا تابستان ۱۳۹۹ را نشان میدهد. برای محاسبه شاخص فلاکت از دادههای نرخ بیکاری و نرخ تورم مرکز آمار ایران استفاده شده است. همانگونه که در نمودار زیر میبینید، شاخص فلاکت در سال ۹۲ و همزمان با در اختیار گرفتن سکان هدایت قوه مجریه توسط دولت تدبیر و امید حدود ۴۳.۲ درصد بوده است. این شاخص حالا و در پایان سال ۱۴۰۰ به ۴۶ درصد رسیده است؛ یعنی با ملاک شاخص فلاکت، رفاه مردم در این سالها علیرغم همه وعدههای داده شده برای رفاه بیشتر کاهش یافته است.