نیما نامداری- بیش از یک سال از فاجعه پلاسکو گذشته و اکنون میتوانیم از خود بپرسیم که چه درسهایی از این فاجعه آموختیم. به گمان من هیچ! نه نشانهای از تغییر در ضوابط ایمنی ساختمانها وجود دارد، نه استقبال از بیمه آتشسوزی تغییر محسوسی کرده، نه در برخورد با تخلفات ایمنی در واحدهای صنفی تغییری ایجاد شده، نه مهارتها و امکانات مدیریت بحران بهبود چشمگیری داشته است.
واقعیت این است که بسیاری از ما عزاداری و شیون را بیشتر دوست داریم؛ چون راحتتر و نمایشیتر است اما پیشگیری و پرهیز را دوست نداریم؛ چون هم سخت است هم به چشم نمیآید. این الگویی است که در نظام اقتصادی ما هم بهصورت مستمر اتفاق میافتد. هر سال دهها پلاسکو در نظام اقتصادی ما فرومیریزند و تنها پیامد این سقوطها یک سوگواری کوتاهمدت و «انتقاد جمعی ولی بیفایده پس از سقوط» است.
بهعنوان مثال، بانک مرکزی در سالهای اخیر زیر شدیدترین حملات و انتقادات بوده که چرا در مساله موسسات مالی غیرمجاز به وظایف نظارتی خود عمل نکرده است. بانک مرکزی همواره پاسخ داده که این موسسات فاقد مجوز قانونی از بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار بودهاند و مسوولیت عملکرد آنها بر عهده نهادی است که به آنها مجوز داده و از آنها حمایت کرده است. طبعا این پاسخ قانعکننده نیست و منتقدان از بانک مرکزی انتظار داشتند پیشگیرانه عمل میکرد و از فعالیت موسساتی که موجب اختلال در نظام پولی کشور شدهاند، جلوگیری میکرد.
حال بیایید فرض کنیم که بانک مرکزی این کار را میکرد یعنی در دهه ۸۰ (زمان اوج فعالیت این موسسات) شهر به شهر و کوچه به کوچه به دنبال این موسسات میگشت تا دفتر آنها را پلمب کند. آیا واقعا نهادهای رسمی و رسانهها به یاری بانک مرکزی میآمدند؟ آیا عدهای نگران ایجاد نارضایتی در جامعه و ایجاد تصویر ناامن نمیشدند و پشت بانک مرکزی را خالی نمیکردند؟ آیا نهادهای رسمی و غیررسمی در لوای دفاع از قرضالحسنه یا دیگر شیوههای تعاون مالی به دفاع از این موسسات (که در آن زمان کوچک بودند و هنوز بحرانی ایجاد نکرده بودند) برنمیخاستند؟ آیا افراد ذینفوذ تحتتاثیر القائات اطرافیان ذینفع (شاید هم از سر خیرخواهی) از بانک مرکزی انتقاد نمیکردند؟ به گمان من همه این اتفاقات رخ میداد و در نهایت بانک مرکزی تصمیم میگرفت سری را که درد نمیکند دستمال نبندد. بسیاری از کسانی که اکنون منتقد بانک مرکزی هستند بیتردید اگر چند سال پیش بانک مرکزی بهصورت پیشگیرانه وارد مساله میشد، شروع به انتقاد از بانک مرکزی میکردند.
درحالیکه پلاسکوی موسسات مالی غیرمجاز هنوز هم کشته میدهد، پلاسکوهای سقوط ارزی، داراییهای سمی در نظام بانکی، جداافتادگی از نظام اقتصادی بینالملل و دهها پلاسکوی دیگر در راه است و ما باید خود را برای شیون نمایشی و انتقاد جمعی بعد از سقوط آماده کنیم. چرا راه دور برویم؟ همین چند روز پیش بانک مرکزی به درستی استفاده از کدهای دستوری (*#های معروف) برای تبادل اطلاعات بانکی (به غیر از پرداخت قبض) را ممنوع کرد. علت این تصمیم ناامن بودن این شیوه و سهولت سرقت اطلاعات کارتهای بانکی مشتریان است. در نتیجه این تصمیم تنها تغییری که رخ میداد، ممنوعیت فروش شارژ اپراتورهای تلفن همراه روی این بستر بود. این تصمیم درست فنی که کاملا منطبق با الگوی رایج کشورهای توسعهیافته دنیا است، بلافاصله با موج شدیدی از انتقادها مواجه شد که مردم به این شیوه عادت کردهاند و چرا مردم را ناراضی میکنید! واضح است که به خطر افتادن بازار تقریبا ۲ هزار میلیارد تومانی فروش شارژ اپراتورهای تلفن همراه علت اصلی این انتقادات است. اگر بانک مرکزی در برابر این حجم از فشار (که اتفاقا از درون دولت هم مدیریت میشود) عقبنشینی و ممنوعیت را لغو کند؛ یعنی اجازه داده کماکان اطلاعات ۴۰۰ میلیون کارت بانکی بهصورت کاملا ناامن و بدون رمزنگاری تبادل شود. حال اگر اطلاعات بخشی از این کارتها افشا شود، بیتردید یک پلاسکوی دیگر فروخواهد ریخت و همه منتقد بانک مرکزی خواهند شد که چرا پیشگیری نکرده است.
دقیقا مشابه همین داستان در اعمال تاخیر ۲۴ ساعته در تسویه وجوه شبکه پرداخت در حال رخ دادن است. ایران تنها کشور بزرگ دنیا است که انتقال وجوه در سیستم بینبانکی بهصورت آنی آن هم بدون کارمزد رخ میدهد. این کار غیر از آنکه به صرفه نیست زمینه را برای تخلفات و اشتباهات فراهم میکند. در کشورهای دیگر انتقال پول معمولا با فاصله رخ میدهد تا با استفاده از روشهای کشف تقلب و پولشویی و شناسایی مغایرتها زمینه برای فساد یا اشتباه به حداقل برسد. اکنون که بانک مرکزی به درستی تصمیم گرفته تاخیر حداکثر ۲۴ ساعته در تسویه وجوه داشته باشد انبوهی از انتقادها (عموما غیرفنی و با اطلاعات ناقص) به سمت بانک مرکزی روانه شده و عجیب آنکه صدا و سیما و رسانههای رسمی هم به آن دامن میزنند تا بانک مرکزی را وادار به عقبنشینی از موضع فنی خود کنند. اما اگر بهواسطه همین اشکال یک تخلف جدی رخ دهد همه این رسانهها و اشخاص بر مزار پلاسکوی جدیدی که فروریخته گریه خواهند کرد و بانک مرکزی را هم به صلابه خواهند کشید. وقتی بانک مرکزی در چنین موضوعات ساده و در عین حال فنی و تکنیکی اجازه نمییابد از بروز بحران پیشگیری کند، چرا باید انتظار کارهای بزرگتر و شجاعانهتر از او داشت؟
این داستان هر روزه اقتصاد ما است. هر روز پلاسکوهای جدیدی برای فروریختن آماده میشوند و ما آنها را میبینیم و نمیبینیم و به محض اینکه فروریختند در نمایش جذاب اما بیحاصل «عزا و انتقاد» به بازیگری مشغول میشویم. خداوند بر ما رحمت آورد.