به گزارش ایبِنا، نابرابری اقتصادی را تفاوت موجود در معیارهای مختلف از رفاه اقتصادی میان افراد در یک گروه، در میان گروههای یک جمعیت، یا در میان کشورها را تعریف میکند. همچنین از نابرابری اقتصادی با تعابیری نظیر نابرابری درآمد، نابرابری ثروت، یا شکاف ثروت نیز نام برده میشود که اقتصاددانان بهطور کلی در نابرابری اقتصادی در سه معیار ثروت، درآمد و مصرف تمرکز میکنند.
ضمن اینکه در تحقیقات گسترده اقتصاددانان به عوامل موثر بر نابرابری مانند تبعیض جنسیتی، تبعیض قومیتی، تفاوتهای اقلیمی، کامپیوتری شدن، سیستمهای بوروکراتیک، نظام حقوقی، مشارکت مدنی، تغییرات سیاسی، سیستمهای مالیاتی، آموزش، رانتهای سیاسی، سلامت، مالکیت فراقانونی، جنگ و تروریسم و ثبات سیاسی، رشد دلالی، انسجام اجتماعی، کاهش نفوذ داخلی پرداخته شده است.
به عبارت دیگر، نابرابری اقتصادی به معنای نابرابری در استفاده از منابع مالی و دریافت دستمزد است. اما اینکه چگونه میتوان معیاری برای سنجش نا برابری در نظر گرفت و با این معیار به مطالعه سطح نابرابری اقتصادی در یک کشور یا در سطح جهان پرداخت، موضوعی است که اقتصاددان ها به آن پاسخ می دهند که از جنبه های مختلف به آن نگاه می کنیم.
نابرابری از نگاه آرتور کنیکل (اقتصاددان)
در نگاه اول، نابرابری اقتصادی مفهوم ساده ای به نظر می رسد که به سادگی قابل تشخیص است ولی به دلیل ابعاد گسترده و تاثیر بزرگی که روی زندگی مردم دارد، باید با دقت و جزییات بررسی شود. در بیشتر مطالعات نابرابری اقتصادی به دو بخش نابرابری ثروت و درآمد تقسیم می شود. مطالعات نشان می دهد که نابرابری ثروت بیش از نابرابر درامد است. طبقات بالای اقتصادی اغلب ثروت بیشتری دارند و تجمیع دارایی آن ها تفاوت زیادی با طبقات پایین اقتصادی دارد.
پس تفاوت در توزیع درآمد بین طبقات فقیر و غنی کمتر از تفاوت در توزیع ثروت است و از انجا که ثروت و منابع مالی هم به خودی خود باعث ایجاد درامد در افراد می شود، مجموع دریافتی افراد ثروتمند فاصله زیادی با افراد فقیر خواهد داشت. از نظر من باید شاخصی تعریف شود که برآیندی از نا برابری ثروت و درآمد را در نظر بگیرد و بر این مبنا، افراد جامعه طبقه بندی شوند.
نابرابری از نگاه آمارتیاسن (اقتصاددان و برنده نوبل اقتصاد)
نابرابری اقتصادی بخش های مختلفی دارد که در یک بخش آن می توان در مورد نا برابری درآمدی و در بخش دیگر در مورد نابرابری در برخورداری از ثروت صحبت کرد. ولی مساله اصلی تاثیری است که نا برابری روی سلامت افراد جامعه دارد. افزایش اختلاف طبقاتی و تفاوت فاحش در سطح برخورداری افراداز امکانات اقتصادی است که سبب می شود تا سلامت روح و روان افراد تحت تاثیر قرار بگیرد.
افرادی که شاهد تلاش روز افزون برای برخورداری از حداقل های زندگی هستنددر مقابل افرادی قرار دارند که به دلیل داشتن ثروت های کلان از حداکثر امکانات برخوردارند. در این شرایط، انگیزه کار و تلاش از بین می رود و جرایم اجتماعی بیشتر می شود. در چنین جامعه ای، روند توسعه اقتصادی هم به کُندی انجام می شود.
از طرف دیگر، این تفاوت در توان مالی باعث تفاوت در برخورداری از امکانات آموزشی و درمانی و بهداشتی هم می شود که همه آن ها باعث تنش و تشنج در جامعه می شود و به تدریج یکپارچگی را در کشورها از بین می برود. نابرابری، ابعاد بسیار گسترده ای دارد و تنها مسائل اقتصادی و مالی را در بر نمی گیرد. گاهی این برابری جنسیتی است و گاهی برابری شامل وجود امکانات لازم برای همه اقشار جامعه.
صنعتی یا در حال توسعه؟
در کشورهای در حال توسعه، نابرابری اقتصادی بیش از کشورهای صنعتی دیده می شود. مثلا در هند، یک درصد از ثروتمندان افراد جامعه به ۵۳ درصد از کل ثروت کشور دسترسی دارند. کشورهای اوکراین، نروژ و اسلونی برترین کشورهای دنیا بر مبنای نسبت پالما هستند و نسبت پالما در این کشورها نزدیک به یک است.
در این کشورها، تفاوت در آمد ثروتمندان جامعه با درآمد فقرا بسیار کم است و تمامی مردم، به نسبت تقریبا مساوی به ثروت های ملی دسترسی دارند. در حالی که کشورهای آفریقای مرکزی، و آفریقای جنوبی، از نظر نسبت پالما در انتهای فهرست جهانی هستند و تفاوت درآمدی فقرا و ثروتمندان در این کشورها بسیار زیاد است.
در کشورهای صنعتی، مساله نابرابری به معنای نابرابری در دستمزد و دریافتی حاصل از کار است و با تغییر قوانین کاری و تغییر نظام مالیاتی، این نابرابری بر طرف می شود. ولی در کشورهای در حال توسعه، علاوه بر نابرابری در دستمزد، نا برابری در برخورداری از فرصت های اقتصادی هم دیده می شود. نکته مهم تر این است که برخورداری یک فرد از امکانات و فرصت های اقتصادی و منابع کشور، به توانایی فرد یا میزان تحصیلات او بستگی ندارد. بلکه کاملا وابسته به خانواده و شهری است که در آن متولد می شود.
در دنیای مدرن، نابرابری اقتصادی کمتر از گذشته است و دلیل آن را می توان در افزایش حمایت های سازمان های جهانی از فقرا در دنیا دید. همچنین در سال های اخیر، تمایل و انگیزه برای تحصیل علم بیشتر شده و همین مسئله سبب شده تا فرصت های اقتصادی بیشتری در اختیار افراد قرار بگیرد.