«سه عنصر کلیدی برای موفقیت یک بانک مرکزی ، که توافق عمومی اقتصاددانان و اقتصادخوانان را کسب کرده است عبارتند از: داشتن دستور کار و اختیارات واضح و روش و اهداف مشخص و معین ، دوم ، استقلال کافی برای انجام وظایف محوله و دستیابی بدان اهداف ، و سوم ، پاسخگویی در مقابل کارهایی که کرده و نباید می کرد و برعکس و سرپرستی و اداره منابع بانک (نه فقط منابع مالی بلکه بهره مندی کارا از آنهمه نیرو و «سرمایه انسانی»).
مسلم است که اموری مثل جلب و حفظ «اعتماد عمومی» نیز برای نهادی مالی چون بانک مرکزی که مسئولیت تولید و توزیع «پول» و تدوین و اجرای سیاست پولی را به عنوان یک «کالای عمومی» بعهده دارد، در موفقیت او نقش مهمی بازی می نمایند.
برای بانک مرکزی به عنوان یک نهاد نه سازمان باید به این مهم توجه شود که «نهاد سازی» در کل فرایندی پیچیده و گام به گام است بخصوص در حوزه بانکداری مرکزی ، یعنی برای نهادی که باید به صورت پویا نه ایستا نگاهی عالمانه به جلو داشته باشد و همیشه مسئولان راهور کشور در اقتصاد به او تذکر دهند که عدم دقت به جلو تصادف ساز است به ویژه در این همه پیچ حادثه خیز ناشی از تکانه های داخلی و خارجی که بر سر راه سیاست پولی است.
نکته مهم دیگر پس از دستیابی به موفقیت آن است که هوشیاری بالایی لازم است که آن موفقیت را نهاد مزبور حفظ نماید.
در دو سه دهه اخیر، یک توافق عمومی بدست آمده درباره اینکه چه عواملی و چه شرایطی بانکداری مرکزی را کارا و مورد قبول می نماید. این یافته های پژوهشی و تجربی امکان داده که بانکهای مرکزی در مورد تهیه یک «کالای عمومی» بسیار مهم یعنی «ثبات قیمتها» خود را متعهد بدانند. کالای عمومی مثل جاده های اصلی و اتوبانها. لذا مسئولیت آن کالای عمومی که به عهده بانک مرکزی است همچون یک اتوبان باید با چراغ و علایم سالم رانندگان یعنی کارگزاران و فعالان اقتصادی جامعه را راهنمایی نماید و در حفظ ایمنی راه نظارت شبانه روزی کند. کالای عمومی به مردم اگر درست عرضه شود آنها را قادر می سازد که در ثبات مالی و اقتصادی کشور بعنوان وظیفه مهم بانکهای مرکزی مشارکت موثرتری داشته باشند.
میتوان چکیده آن توافق عمومی بر سر کم و کیف موفقیت بانکداری مرکزی را در قالب همان سه عنصر اشاره شده ابتدای این یادداشت مطرح کرد، سه عنصری که نهاد سیاست گذاری مهمی چون بانک مرکزی را موثر و کارا مینماید.
اولین عنصر آن است که بانک مرکزی یک مقصد و هدف شفاف و واضح قانونی و الزام آور داشته باشد و به قول یکی از ورزشکاران بنام دنیا و مدیر یک باشگاه صاحب نام «اگر شما ندانید کجا دارید می روید، سرانجام سر از جای دیگری در میآورید.»
بنابراین این مسئولیت رئیس جمهور است که از رئیس کل بانک مرکزی در همان هفته اول شروع کار بپرسد : کجا تشریف می برید؟ و بعد بپرسد چگونه؟ به هرحال هدف قانونی و اصلی بانک چیزی جز ثبات قیمتها نیست ، چرا که با کم و کیف سفره مردم و سطح زندگی آنها ارتباط مستقیم دارد و مردم انتظار و باور دارند که بانک های مرکزی متعهد به تثبیت قیمت ها هستند.
دومین عنصر استقلال است. اگر بانک های مرکزی متعهد به تحقق اهدافی هستند که برایشان مشخص و معین شده ، آنگاه نیازمند آنند که استقلال کافی برای انجام آنها داشته باشند. بدون این عنصر، در معرض این ریسک قرار می گیرند که ملاحظات کوتاه مدت مالی و سیاسی بر سیاست پولی «سلطه» پیدا کنند. بنابراین تصمیمات سیاسی بانک مرکزی نیاز به محافظت از فشارهای بی مورد و بیجای سیاسی و یا منافع فرقه ای و جناحی دارد.
«پاسخگویی» سومین عنصر برای کارایی و کارآمدی و موثر بودن بانک های مرکزی است. این عنصر که روی دیگر سکه شفافیت بانک مرکزی است با دو عنصر قبلی رابطه ای تنگاتنگ دارد. اگر یک بانک مرکزی در تحقق یک هدف معین و مستقل است باید مسئولیت شکست و پیروزی سیاست های پولی را بعهده او گذاشت، در اینجا عدم استقلال باعث می شود که مسئولیت عدم دستیابی به اهداف تعیین شده بین میرداماد و پاستور سردرگم باشند و ملت شریف هم ندانند که آدرس درست کجاست! اینجاست که شفافیت و واضح و صریح تر بودن اهداف در تبیین شکست یا پیروزی بانک کار را آسان تر میکند.
استاد بزرگوار و با سواد ما در درس بانکداری مرکزی پس از شرح کشافی درباره اهمیت و آثار «استقلال» ، «شفافیت» و «پاسخ گویی» در بانک های مرکزی می گفت : علم و هنر مقامات پولی یک کشور آنست که پلی محکم و قابل اعتماد بین استقلال و پاسخگویی بزنند و پیشنهاد من آنست که نام پل را «شفافیت» بگذارند، به احترام آنکه این پل «پل پیروزی» بانک مرکزی است؛ چرا که به یک بانک مرکزی مستقل امکان می دهد تا اثربخشی و پاسخگویی خود را در مقابل عامه مردم به اثبات رساند.»
دکتر احمد یزدان پناه / عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا(س)
منبع: ایبِنا