30 آذر 1401 - 14:16
هنر بانکداری/۶

پدیده خلق پول بانک‌ها چگونه رقم می‌خورد؟

پدیده خلق پول بانک‌ها چگونه رقم می‌خورد؟
یک اقتصاددان در یادداشت اختصاصی برای «ایبِنا» به چگونگی فرآیند خلق اعتبار نظام بانکی پرداخته است.
کد خبر : ۱۴۴۵۱۲

به گزارش خبرنگار ایبِنا، در ادامه بحث مهم خلق پول توسط بانک‌ها که از محور‌های مهم اعطای جایزه نوبل اقتصاد امسال بود، می‌خواهیم به دو بعد دیگر قضیه از دریچه ترازنامه بانک‌ها اشاره کنیم.

 

پرداخت‌های الکترونیکی و برداشت‌های نقدی:

 

برای فهم و درک خلق پول، ما نیازمند آنیم که هر چند به اختصار به پرداخت‌های بین صاحبان حساب در بانک‌های مختلف توجه کنیم. در مثال خود، از یک فرد معمولی یاد کردیم که از بانک «الف» ۵۰۰۰ ریال قرض کرده بود تا به زخمی‌از زندگی جهان سومی‌خود بزند. وقتی او آن وسیله را خرید و با کارت خود پول آن‌را یعنی ریال را پرداخت می‌کند، (اشاره شد به احترام واحد پول ملی ریال و برای سهولت بحث اعداد کوچک فرض شده‌اند، شما این عدد را در شرایط تورمی‌برای موهومی‌نشدن، به‌فرض، در ۱۰۰ هزار ضرب کنید) به بانک خود می‌گوید از حساب پرداختش برداشت کند و به حساب پرداخت فروشنده آن کالا یا وسیله زندگی واریز کند. اما فرض کنید حساب فروشنده در بانک دیگر است (بانک «ب») این نقل و انتقال یا تراکنش چگونه شکل می‌گیرد؟

 

ذخایر و سپرده‌هایی که یک بانک نزد بانک مرکزی نگه می‌دارد نقشی کلیدی در این فرایند نقل و انتقال ایفاء می‌کند. در اینجا این ذخایر نقشی به مثابه پول بین بانکی دارند. این پول‌ها قابل دسترسی برای مصرف کنندگان و کسب‌وکار‌ها نیست و به صورت بخشی از عرضه پول در نمی‌آیند.

 

وقتی سپرده‌ها بین بانک‌ها رد و بدل شد، بانک‌ها از آن ذخیره‌های نزد بانک مادر برای پرداخت به یکدیگر استفاده می‌کنند. در مثال ما، بانک «الف» از مانده حساب خانم یا آقای معمولی ۵۰۰۰ ریال کسر می‌کند و از بانک «ب» می‌خواهد به مانده حساب فروشنده ۵۰۰۰ ریال بیفزاید. این بدان معنی است که از بدهی بانک «الف» (سپرده بانکی) به خانم یا آقای معمولی به اندازه ۵۰۰۰ ریال کم شده، در عوض، بدهی بانک «ب» (بانک فرد فروشنده) به آن فروشنده به اندازه ۵۰۰۰ ریال افزوده شده است. رفتار عاقلانه، و نه عاشقانه، بانکداری حکم می‌کند که بانک «ب» نمی‌خواهد این بدهی ما به ازای دارایی نداشته باشد یعنی معادل آن، دارایی توسط بانک «الف» بدان بانک انتقال نیابد. بنابراین، بانک «الف» ۵۰۰۰ ریال از ذخایر خود نزد بانک مرکزی را به بانک «ب» منتقل م کند. حالا توازن ترازنامه هر دو بانک یعنی ترازی دو ستون آن دوباره برقرار می‌شود. نتیجه این شد که بانک «الف» در دو قسمت، یعنی یکی از بدهی خود کم کرده (از مانده حساب خانم یا آقای معمولی به مبلغ ۵۰۰۰ ریال) و دیگری از دارایی‌های خود (از ذخایر و سپرده‌ها و ودیعه نزد بانک مرکزی ا و هم ۵۰۰۰ ریال کسر شد). درست عکس آنچه درباره بانک «الف» گفته شد، برای بانک «ب» رخ می‌دهد. به نمودار زیر توجه کنید:

 

انتقالات بین بانکی

پدیده خلق پول بانک‌ها چگونه رقم می‌خورد؟

 

در سیستم بانکی، هر روز میلیون‌ها تراکنش بین مشتریان بانک‌های مختلف انجام می‌گیرد، ماحصل و نتیجه خالص آن‌ها با بکارگیری ذخیره‌های بانک در بانک مرکزی تسویه می‌شوند. وقتی ذخیره یک بانک نزد بانک مرکزی از حد قانونی خود افت می‌کند، بانک مزبور می‌بایست از طریق وام‌های بین بانکی از سایر بانک‌ها کسری ذخیره خود را کامل کند و یا از بانک مرکزی وام بگیرد. چنین وامی‌و چنین استقراضی بدهی آن بانک (بدهکاری و دین آن بانک به سایر بانک‌ها و یا بانک مرکزی) و دارایی‌های او را افزایش می‌دهد (ذخایر بانک مرکزی). از آنجا که بانک‌ها طبق معمول باید بهره بیشتری برای این نوع وام‌ها از حساب‌های پرداختی بپردازند، در پی آن هستند که دائم درصدد حفظ مشتریان (دارندگان حساب) خود باشند و جریان خروجی سنگین از حساب‌های پرداخت خود را محدود کنند. خلاصه آنکه، بانک‌ها نیازمند آن هستند جذابیت لازم را برای سپرده‌های حساب‌های پرداخت و پس‌انداز تامین کنند و ترکیب مناسبی برای حفظ وجوه خود داشته باشند.

 

نکته مهمی‌که راقم این سطور امیدوار است از توضیح بالا روشن شده باشد، آن است که بانک‌ها قبل از آنکه وام جدید بدهند مجبور نیستند به جمع آوری پول مردم بپردازند. پس از اگر در اقتصاد پولی پژوهش‌هایی دیدید با عنوان «چرا بانک‌ها برای وام دهی به پول شما نیاز ندارند» تعجب نکنید؛ بانک است و هزار چشم‌بندی و تردستی و لذا نقش نظارتی بانک مرکزی را بیش از پیش باید جدی گرفت و کارشناسانه.

 

وقتی یک مشتری پول نقد از بانک بیرون می‌کشد، پول سپرده به پول نقد تبدیل شده است. این امر موجب تغییراتی در «ترکیب» عرضه پول می‌شود نه در اندازه و مقدار آن. اگر فرد مورد نظر مثال ما، می‌توانست پول قرض گرفته خود را بصورت نقد از یک دستگاه عابر بانک برداشت کند، آثار این کار او را می‌توان در تغییرات دو طرف ترازنامه بانک مشاهده کرد: هم سپرده‌های نزد بانک مرکزی (که شامل نقد هم هست) و هم مانده حساب پرداخت خانم یا آقای معمولی کاهش یافته اند. وقتی فردی یا گروهی پول نقد خود را به سپرده تبدیل می‌کنند، این امر تأثیری بر روی اندازه و مقدار و حجم کل «عرضه پول» در اقتصاد ملی ندارد.

 

پول مجانی:

 

بعد دوم و پایانی خلق پول توسط سیستم بانکی که مراد این نوشته بود بر سر آن است که بگوید بانک‌ها با اقدامات ساده اداری از طریق اعطای وام و تسهیلات به خلق پول می‌پردازند. باید حق داد که موضوع می‌تواند برای خیلی‌ها گیج کننده و شگفت آور باشند. زیرا چطور ممکن است بانک‌ها بتوانند هم پول «تولید» کنند و هم آن‌را «خرج» کنند! عجب کسب و کاری! به‌عبارت دیگر، بانک‌ها پول مجانی بدست می‌آورند؛ اما در حقیقت چنین نیست. خلق و تولید پول یک دین و بدهی بانک است به مشتری خود (سپرده بانک) و آن پول، پول مشتری است نه بانک. ولی آن‌سوی سکه هم مهم است که مشتری هم به بانک مدیون است. بنابراین، خلق پول سپرده به‌طور همزمان یک بدهی و دین متقابل می‌سازد. بدهی و دین بانک به مشتری و بدهی و بدهکاری و دین مشتری به بانک پدیده‌ای که در اقتصاد پول و بانک از آن به «پذیرش بدهی متقابل» یا دین مشترک نام برده می‌شود.

 

گرچه «بدهی‌های مشترک» شاید این تصور را بوجود آورد که آندو تصویر یکسانی از دو بدهی را ترسیم می‌کنند. ولی هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند. به بدهی یک مشتری به بانک، مثلاً به وام خرید خانه، که رویای اکثر جهان سومی‌هاست توجه کنید، که سررسید طولانی‌تر دارد و همراه با بهره بانک، که درآمد بانک است، باید به‌طور منظم در فاصله زمانی مورد قرار بازپرداخت شود. در حالی‌که بدهی بانک به مشتری (مانده حساب پرداخت) باز پرداخت مشخص شده زمانی آنچنان ندارد و قرض گیرنده اگر «معمولی» نباشد می‌تواند حتی بازپرداخت هم نکنند و وام جدید تقاضا کند. به هر حال یادتان باشد وقتی پولیت پول مطرح می‌شود و موضوعیت پیدا می‌کند که: بتواند پرداخت‌ها تأمین کند و هر زمان خواسته شد قابل برداشت باشد و مشتری بتواند آن‌را به نقد تبدیل کند و یا به بانک دیگری منتقل کند.

 

بحث دارد طولانی می‌شود؛ نکته اساسی بحث آن است که کسب‌وکار بانکداری بر پاشنه سود و عایدی «حق‌الضرب» (Seigniorage) می‌چرخد، یعنی سود ناشی از خلق پول. به طور سنتی، حق الضرب به معنی تفاوت هزینه تولید پول و «قدرت خرید» آن است، شاهد باشید نگفتم ارزش اسمی‌آن. اگر دولت مثلاً یک اسکناس ۱۰۰ هزار تومانی را به فرض با هزینه تمام شده ۳۵۰ تومان چاپ کند و خرج کند ۹۹۶۵۰ تومان سود برده! ولی، چون بانک‌ها نمی‌توانند پول جدیدی را که خود خالق آن هستند خرج کنند، از عایدی ناشی از این نوع حق الضرب (چاپ پول) محروم هستند. به جای آن باید گفت که بخش مهمی‌از سود بانک‌ها از تفاوت بهره دریافتی وام‌ها و بهره پرداختی به سپرده‌های بانکی ناشی می‌شود، که به آن «حاشیه بهره (Interest margin)» می‌گویند. این به معنای آن نیست که بانک‌ها از توانایی‌ها و قدرت خود در خلق پول منفعت مالی نمی‌برند. اینکه قادرند وقتی وام می‌دهند به خلق سپرده گذاری بانکی بپردازند خود مزیتی بزرگ نسبت به کسب و کار‌های «معمولی» است، اگرچه آن‌ها مجبورند هزینه‌های حفظ و نگهداری و تداوم سیستم پرداخت‌ها را تحمل و تقبل کنند.

 

احمد یزدان‌پناه/ استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا (س)

ارسال‌ نظر
سید حمید
Iran (Islamic Republic of)
۱۸ دی ۱۴۰۱ - ۰۵:۰۳
۰
خوب بود ولی می شد که ساده تر توضیح داد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۰
۰
من که چیزی نفهمیدم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۸
۰
بسم الله الرحمن الرحیم
کسی که پول تولید می کند دلیل نمی شود که مالک پول باشد فقط برای هزینه و کاری که کرده را می تواند پول بستاند و برای مالک شدن پول تولید شده یک عده کار رایگان باید انجام دهند بعد پول تولید شده را مالکند که بهتر است خدمت برای فقیر ترین آدم ها یا کاری برای عموم مردم باشد
نباید از محل خلق پول ، پول قرض گرفته شود و اگر از محل خلق پول ، پول قرض گرفته شود باید دو برابر کار رایگان انجام شود تا هم قرضش ادا شود و هم پول تولید شده را خود کسی که قرض گرفته مالک باشد و اگر فقط قرضش را ادا کرد پول خلق شده باید صفر شود و پولی تولید نشده